آوشآوش، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 11 روز سن داره

آوش رحمتی

آوش کچولو وترک موقت مهد کودک

1397/7/15 14:05
نویسنده : arash
160 بازدید
اشتراک گذاری

 سلامی دوباره:

بابا ومامان از مهد کودک کوثر راضی نبودن ، چون از اول صبح که می رفتیم همش باید بعد از خوردن صبحونه بازی های رو که خاله مهد میگفت انجام بدیم واجازه نمیداد استراحت کنیم ، بعضی وقتا هم حرف های بدی میزد (مثلا میگفت شما بچه های بدی هستید و...) واس خاطر همین من هم وقتی می اومدم خونه هم عصبانی بودم وهم ناراحت و با ومامان رو خیلی اذیت می کردم وخیلی هم داد میکشیدم ،با هیچکی هم صحبت نمی کردم ... خلاصه نتیجه این شد که بابا ومامان تصمیم گرفتن از اول مهر 97موقتا منو نفرستن مهدکودک ومن برم پیش مامان بزرگ، من که خیلی خوشحال بودم ودیگه شبها راحت می خوابیدم واسه اینکه مامان بزرگ هرچی بهش میگفتم انجام میداد.

راستی داشت یادم میرفت که چون خیلی به حرف زدن وجمله بندی بابا توجه میکردم بعضی وقتا بعضی کلمات رو یه کم چپرچلوق می گفتم

( پیچ گوشتی = پیچ کپی )(خواهر = خواخر ) (مالاریا = مارالیا )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آوش رحمتی می باشد